بزرگترین گناه ما ...
خود خدا میگه ...
[ أعـبُدُواْاللّٰه، مَالَکُممِّنْإِلَـٰهٍغَیرُهُ ]
غیر از من چه کسی برایَت خدایی کرده است..؟!
|•• اعرافآیه۵۹ ••|
اولین مدرسه تابستانی مجازی ...
⭕ اولین مدرسه تابستانی مجازی در یزد آغاز به کار کرد
?️صدیقی معاون آموزش، پژوهش جمعیت هلال احمر استان یزد:
?️اولین مدرسه تابستانی هلال احمر با هدف کاهش آسیب به مردم و با شعار خانواده آماده در مخاطرات از ابتدای مرداد آغاز شد.
?️فیلمهای آموزشی مخاطرات و کمکهای اولیه در ۴۴ سرفصل آموزشی از جمله ارزیابی بیمار، تنفس مصنوعی، وظایف در حین زلزله و… هر روز ساعت ۱۹ در شبکههای اجتماعی اینستاگرام به آدرس yazd.rcs@ و شبکه آپارات نیز به آدرس rcsyazd ارائه میشود.
کرونا به جان کادر درمان یزد افتاد ...
⭕ کرونا به جان کادر درمان یزد افتاد/ ابتلای ۳۹ نفر از نیروهای بهداشتی یزد به کرونا
?️سلمانی، سخنگوی دانشگاه علوم پزشکی یزد:
?️از ابتدای همه گیری کرونا، ۱۱ نفر از پزشکان، ۱۳ نفر از مراقبان سلامت، سه نفر از نیروهای بهداشت محیط، چهار تن از بهورزان شاغل در حوزه بهداشت استان به این بیماری مبتلا شده اند.
?https://www.yjc.ir/00VCUz
?️ @yjcyazd
لحظه شهادت
#درمحضرشهید
لحظه شهادت “علی “…
?کولهپشتیاش را محکم بسته بود. کوله سنگین بود. پر بود از خرج و موشک آر.پی.جی.
داشتیم پشت سر هم به ستون از داخل معبر رد میشدیم.
?سنگرهای دشمن در ۲۰۰ متریمان قرار داشتند.
آرامآرام و بی هیچ صدایی جلو میرفتیم. اطرافمان میدان مین بود. کوچکترین صدایی فاجعه به بار میآورد…
?ناگهان کولهپشتی علی گلوله خورد. و خرجهای آر پی چی آتش گرفتند… و علی شعلهور شد.کولهپشتی علی محکم بسته شده بود و خرجها هم خیلی سریع آتش گرفته بودند.
امکان اینکه کولهپشتی علی را باز کنیم نبود.
?همه بهتزده داشتند علی را نگاه میکردند. شعلههای آتش لحظه به لحظه بیشتر علی را در کام خودشان میکشیدند و همه هر لحظه منتظر بودند که علی فریاد بزند و دشمن شروع به تیراندازی کند.
?علی همانطور که داشت میسوخت، نارنجکهایش را از خودش جدا کرد و یک کار دیگر هم کرد. دستش را گرفت جلوی دهانش و مظلومانه روی زمین افتاد. فقط میشد نگاه کرد. شعلهها ذره ذره علی را میسوختند و علی جلوی چشمهای ما داشت جان میداد.
✨ علی داشت جان میداد ولی جلوی دهانش را محکم گرفته بود. آتش کم کم سرد شد. علی که هنوز تهرمقی برایش مانده بود با اشاره از یکی از بچهها تقاضای آب کرد. رزمنده چفیهاش را خیس کرد و گذاشت روی لبهای علی… شاید این حق علی بود که لحظه آخر در میان این همه آتش، طعم آب را بچشد.
?آبی که برای علی حتماً مراد بود و نوید لحظههایی از بهشت را به این بسیجی ۱۶ ساله میداد. چفیه خیس را که گذاشتند روی لبهایش، نگاهش برای همیشه خیره ماند و شهید شد.
? و شاید شهید که نه که برای همیشه؛ “علی عرب “، بسیجی 16 ساله لشکر ثارالله کرمان، شمع محفل شهدا شد.
?پی نوشت: شهید “علی عرب ” متولد ۱۳۴۹ در روستای روحآباد از توابع شهرستان زرند در استان کرمان است. “علی ” در روز دوم آغاز عملیات کربلای یک و تنها به این دلیل که نیروهای لشکر ۴۱ ثارالله کرمان در کمین دشمن گرفتار نشوند؛ عاشقانه در میان آتش شعلهور شد و به شهادت رسید. مزار شهید “علی عرب “، بسیجی 16 ساله کرمانی، در روستای روحآباد در شهرستان زرند کرمان است.
#شهیدعلی_عرب