امام خمینی و شستن لباس ...
﷽
امام خمینی و شستن لباس زن مستمند
✍مرحوم آقای اسلامی تربتی که همسایه امام خمینی در قم بود، نقل می کرد: روزی با امام در حال رفتن به درس مرحوم آقای شاه آبادی بودیم، فصل زمستان بسیار سردی بود از کنار مدرسه حجتیه عبور می کردیم، دیدیم خانمی کنار رودخانه نشسته و دارد پارچه ها و کهنه هایی را می شوید. نمی دانم مال خودش بود یا کلفت بود. می دیدیم که یخ های رودخانه را می شکست و کهنه می شست، بعد دستش را از آب بیرون می آورد و مقداری با دمای بدنش گرم می کرد و دوباره لباس می شست. امام قدری به او نگاه کرد بعد به من فرمود: «شما بروید بعد من می آیم». عرض کردم چه کاری دارید؟ اگر امری هست بفرمایید. گفتند: «نه، شما بروید» و خودشان ایستادند و به کمک آن خانم لباسهارا شستند و کنار گذاشتند و چیزی هم یادداشت کردند که بعد معلوم شد آدرس آن خانم مستمند را از او گرفته بودند. هرچه از ایشان پرسیدم قضیه چه بود فرمودند: «چیزی نبود». بعد معلوم شد به آن خانم گفته اند: «شما بیایید منزل، من دستور می دهم آب گرم کنند و دیگر شما اینجا نیایید. با آب گرم لباس بشویید و خود من هم کمک تان می کنم»
? منبع: کتاب “برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)"، گردآورنده غلامعلی رجایی، ج۱، ص ۲۱۲
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج
سه دام شیطان
﷽
شیطان، موسی را ملاقات کرد و به حضرت عرضه داشت: ای موسی! تویی آن انسانی که خداوند مهربان تو را به رسالت برگزیده و بی واسطه با تو سخن می گوید، روی این حساب از آبروی فوق العاده ای برخورداری، من یکی از مخلوقات خدایم و گناهی را مرتکب شدم و علاقه دارم از آن گناه به درگاه حضرت حق توبه کنم!! به پیشگاه محبوب عالمیان واسطه شو تا توبه ام را بپذیرد. موسی بزرگوار قبول کرد، از خداوند مهربان درخواست کرد: الهی! توبه اش را بپذیر. خطاب رسید: موسی! خواسته ات را قبول کردم، به شیطان امر کن به قبر آدم سجده کند، چرا که توبه از گناه، جبران عمل فوت شده است.
موسی، ابلیس را دید و پیشنهاد مقصود خلقت را به او گفت. سخت عصبانی و خشمگین شد و با تکبر گفت: ای موسی! من به زنده او سجده نکردم، توقّع داری به مرده او سجده کنم!!
سپس گفت: ای موسی! به خاطر این که به درگاه حق جهت توبه من شفاعت کردی بر من حق دار شدی، به تو بگویم که در سه وقت مواظب ضربه من باش که هرکس در این سه موضع، مواظب من باشد از هلاکت مصون می ماند.
1. به هنگام خشم و غضب، مواظب فعالیت من باش که روحم در قلب تو و چشمم در چشم تو است و همانند خون در تمام وجودت می چرخم، تا به وسیله تیشه خشم، ریشه ات را برکنم.
2. به وقت قرار گرفتن در میدان جهاد، متوجّه باش که در آن وقت من مجاهد فی سبیل اللّه را به یاد فرزندان و زن و اهلش انداخته، تا جایی که رویش را از جهاد فی اللّه برگردانم!
3. بترس از این که با زن #نامحرم خلوت کنی که من در آنجا واسطه نزدیک کردن هر دو به هم هستم!
در این داستان عجیب، شیطان به سه برنامه خطرناک اشاره دارد: شهوت، غضب و حرص. در هر صورت باید گفت: بدون شک، فرار انسان از جهاد، ریشه ای جز حرص به دنیا ندارد و امتناع ابلیس از سجده به آدم منشأی غیر حسد نمی تواند داشته باشد و این حسد، درب بسیار بزرگی است که شیطان با ورودش، قدرت تسخیر قلب را پیدا می کند.
?اثر استاد حسین انصاریان.
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج
دختران ...
❣پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) :
✨ نِعْمَ الْوَلَدُ، الْبَناتِ؛ مَلَطَّفاتٌ، مُجَهَّزاتٌ، مُؤَنَّساتٌ، مُبارَكاتٌ، مُفَلَّياتٌ
❣ دختران چه فرزندان خوبى هستند! چرا كه گرم و با لطافت اند، آماده به خدمت والدین، انس گير و با الفت هستند، با بركت اند و پاكيزه اند.
? کافی ج۶ ص۵
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
? _ _ _ _ _ _ _ _
☀️ جهت عضویت
••••●❥JOiN?ڪلیڪ ڪنید
••••●❥ @Atre_Haram ?
شهید حسین شکوهی
در شهریور ماه سال ۴۸ و در شهری که ملائک برای زیارت ثلاله پاک رسول الله، امام عاشقان و یار مستضعفان حضرت امام رضا (ع) صف می کشند، نوزادی دیده به جهان گشود که نامش را حسین نهادند.
✴ او از همان دوران کودکی و در دامان پر از مهر مادرش با شرکت در مجالس سرور و سالار شهیدان اشک به شیر آغشته مادرش را می مکید
⭕ و روز به روز که بزرگتر میشد آتش عشق حسینی در دلش شعله ورتر می شد. چهره آرام و معصومانه و پر از صفا و صداقتش همه را جذب خود می کرد.
? او تحصیلات خود را تا سال سوم متوسطه در رشته تجربی با جدیت تمام ادامه داد. بطوریکه جزء شاگردان ممتاز دبیرستان شهید نواب صفوی بود.
? علاقه زیادی به خواندن قرآن و تدبّر در آیات روح بخش الهی داشت و دیگران را نیز به این امر تشویق می نمود.
⌛ آنچنان علاقه ای به عضویت و شرکت در بسیج داشت که از تمامی لحظات آن بهره می جست. به همین خاطر در دوران راهنمایی با وجود سن کم عضو پایگاه بسیج حضرت ابوالفضل (ع) شد.
? وقتی ندای ولی فقیه زمان آن امام راحل را شنید که فرمود امروز جنگ در راس امور است احساس وظیفه کرد.
? او به خوبی می دانست که آن روز پر کردن جبهه ها از رفتن به مدرسه واجب تر است لذا با روحیه ای سرشار از شوق و خدمت پس از طی مراحل آموزش بسیج راهی جبهه شد.
? و در خط مقدّم منطقه عملیّاتی فاو در سِمَت آرپی جی زن در لشکر ۲۱ امام رضا (ع) به دفاع از کیان میهن اسلامی مشغول شد.
? مدّت حضور او در جبهه پنج ماه بیشتر نبود. اما روح اش پرواز به سمت و سوی ملکوتیان را به ماندن در میان زمینیان ترجیح داد و در ۱۳۶۵/۱/۱۷ درعملیات والفجر ۸ به فیض عظمای شهادت نایل آمد. پیکر پاکش مدت پانزده سال بی نام و نشان ماند.
♨ تا اینکه پس از شناسایی در روز دهم مرداد ماه سال ۱۳۸۰ پیکر مطهرش در شهرستان طبس تشیع و در کنار بارگاه حسین بن موسی الکاظم علیه السلام به خاک سپرده شد.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
? گزیده ای از وصیت نامه شهید:
? یکتا معبودا، ای کاش چندین جان می داشتم ، تا در راهت فدا می کردم، چرا که جنگ بین اسلام و کفر و حق و باطل است
? و نهال اسلام تنها با خون آبیاری می شود .بارالها ، یکتا معبودا تو خودت می دانی که من آگاهانه وازروی بصیرت واختیار این راه را انتخاب کردم.
? از امت حزب ا… می خواهم تا خط ولایت فقیه را که همان خط ائمه معصومین(ع) است پیشه کنند و با یاوه سرایانی که می خواهند امت اسلامی را از خط ولایت فقیه دور کنند با تمام وجود مبارزه کنند همیشه به یاد خون شهیدان باشند.
#شهید_حسین_شکوهی
راه تبلیغ دین
﷽
راه تبلیغ دین این است!
✍استاد علیرضا پناهیان
اگر نمازخوانها قشنگ نماز بخوانند، اگر نمازخوانها از نمازشان لذت کافی و بهرۀ وافی ببرند، طبیعتاً اکثر بینمازها هم به سمت نماز گرایش پیدا خواهند کرد. راه تبلیغ دین همین است. راه تبلیغ این نیست که عدهای بیایند مسلمان نیمبند و نیمپز شوند و ما هنوز این را درست نکرده و بدون اینکه به قدر کافی الگوی خوب داشته باشیم، سراغ بقیۀ اهل عالم برویم تا آنها را درست کنیم.
.
راه اینکه بینمازها، نمازخوان شوند این است که عدهای در نماز، تا آخرِ راه را بروند. لذا اگر ما بخواهیم برای نمازخوان کردن بینمازها تلاشی کنیم، راهش این است که ابتدا به نماز خودمان مقداری بیشتر عنایت و توجه داشته باشیم، و نماز خودمان را رشد دهیم.
? بخشی از کتاب “چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟”
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج