فقط پاس بده به من ...
09 تیر 1399 توسط طيبه ميرحسيني
به ما گفتند باید بازی کنید.
گفتیم با کی؟
گفتند با دنیا.
تا خواستیم بپرسیم بازی چی ؟
سوت آغاز بازی رو زدن, فقط فهمیدم خدا تو تیم ماست.
بازی شروع شد و دنیا پشت سر هم به ما گل میزد ولی نمیدونم چرا هر وقت به نتیجه نگاه میکردم, امتیازها برابر بود.
تو همین فکر بودم که خدا زد به پشتم, خندید و گفت:
نگران نباش تو وقت اضافه میبریم حالا بازی کن!
گفتم اخه چطوری ؟
بازم خندید و گفت:
خیلی ساده فقط پاس بده به من, باقیش با من. …
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج